نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

انگار....

الان درست دوازده روزه که سال نو شده...یعنی طبیعتا نباید احساس شروع سال جدید وجود آدمو زیرو رو کنه....اما....

اما من حس عجیبی دارم...همیشه همینطور بودم....همیشه یه آخر تعطیلات عید که میرسیدیم اضظراب من شروع میشد

برای من سال وقتی شروع میشه که با شروع زندگی واقعیم همراه باشه٬نه با خوابیدن تا ظهر و مهمونی و شب بیداری و خوش گذرونی.

وقتی عملا پاتو میذاری تو عرصه کار و درس و زندگی٬اونوقت تازه  حیات پیدا میکنی و این شروع تازه و ناگهانی و پس از مدتها روزمرگی    بی فرازونشیب همیشه برای من هول انگیز بوده...

یعنی باید منتظر چه اتفاقاتی باشم؟آیا اوضاع همونطوری که پارسال بود به پیش میره؟

و البته با توجه به حوادثی که انتظار رخدادشونو دارم٬امسال واسه من سال عجیبی خواهد بود........توکل به خدا٬پیش میریم تا ببینیم سگ امسال واسه ما چه خوابی دیده............التماس دعا!

نظرات 2 + ارسال نظر
علی مومنی شنبه 12 فروردین 1385 ساعت 10:48 ق.ظ http://iranmehre.persianblog.com

بهارآمد و زمستانی دیگر از زندگی ما رخت بر بست. بیایید همگی در این ایام دعا کنیم و مدینه فاضله و گمشده انسانی را بار دیگر صدا کنیم. خدایا به حرمت کسانی که دوستشان داری به ما بیاموز که دل دوستدارانت را پر از امید و رحمت نموده‌ای .. خدایا به ما بیاموز که خدمت به خلق از هر عبادتی بالاتر است.. خدایا در این سال جدید به ما بیاموز که ... نوروز مبارکباد

بهشت دوشنبه 14 فروردین 1385 ساعت 10:35 ق.ظ http://nochagh.blogsky.com

روح تنهای عزیز انسان نگران میشه تغییر کنه.اگر همانند برگ کاهی بی اختیار باشیم نگران حوادثی که در آستین روزگار است نمی شویم ولی خب سخته.حق با شماست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد