نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

لعنت

لعنت به من اگر بگذارم بازهم اشکهایم بر بالش تنهاییم جاری شوند

لعنت بر تو اگر مسبب اشکهایم تو باشی

نظرات 4 + ارسال نظر
ساده پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 08:56 ق.ظ http://bluepen.blogsky.com

چقدر شوکه شدم وقتی جمله کوتاه ژر از ناراحتی و عصبانیتت رو دیدم . امیدوارم این اشک ها رو هیچ کس نبینه ... راستی تو هم مثل من یک متول فروردین ماهی . تولدت مبارک آنی . خوشحال شدم از دیدنت
مراقب خودت و چشمات و اشکهای بلوریت باش

پیمان پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 09:28 ق.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
وبلاگ زیبایی دارید.
امیدوارم هیچوقت ناراحتی باعث نشه تا اشکات روی بالش تنهاییات جاری بشه.
موفق باشید.

فری پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام آنی عزیزم
امیدوارم که همیشه شاد وسلامت باشی من نوشته های قشنگ شمارا خواندم هرچند میدانم یک کمی خصوصی بود ببخشید اما لذت بردم شما انسان منطقی ودوست داشتی هستید امیدوارم که به نوشتن ادامه دهید درپناه حق

لز لطف شما ممنون

بارون پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 09:21 ب.ظ http://man-o-baroon.blogsky.com

سلام. اومدم هم بهت تبریک بگم و هم ازت تشکر کنم. کهولت سن بد نیست. سی و یک ساله شدن خوبه. خیلی خوبه. بزرگ شدن خوبه. باور کن. اما با این شرط که با خودت واقعا رو راست باشی و بدونی با این بزرگ شدن میخوای چیکار کنی. ناراحت نشو. اما اگر یک کمی بیشتر از یکسال جلوتر رو ببینی و براش یه برنامه واقعی و درست داشته باشی محاله ناراحت بشی از بالا رفتن سنت...امیدوارم سال بعد که میام وبلاگت دیگه غصه نخوری که چرا یه عدد دیگه باید مصرف کنی. موفق باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد