نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

لعنت

لعنت به من اگر بگذارم بازهم اشکهایم بر بالش تنهاییم جاری شوند

لعنت بر تو اگر مسبب اشکهایم تو باشی

میخواهم بدانم وقتی حرص وصف ناپذیرت در فشردن دست بیجانم تمام شود چه خواهی کرد....کدامین چشم را به تماشا خواهی نشست؟

شادم

یه عالمه کادو و هدیه های خفن واسه تولدت بگیری که هیچ....

یه جشن کوچولوی خوانوادگی هم بگیری که هیچ....

یه  کاپ سبز به نشون یه احساس سبز  رو هم بگیری که هیچ....

خلاصه مثل اینکه سال سگ داره کار خودشو میکنه....

خدایا این شادیها رو تموم نکن....

تولدم مبارک بید.....خوب بید؟

 

 

دام

دام نهادیم برای هم..من برای عشق تو و تو برای مهر من...

هر دو گرفثار شدیم...من با عشق تو و تو با مهر من

مهر من آسان میبخشد و عشق تو بس سخت میگیرد

مهر من هر روز باعث آرامش توست و عشق تو هر شب آرام گیر لحظاتم

حالا من باخته ام یا تو؟

چه هنگام؟

چه وقت میتوانم به تو بگویم هر چه میتوانم؟

چه وقت رفتار تو ناآگاهانه انقدر مرا نخواهد آزرد؟

تو نزدیک منی اما من تورا انقدر به خود نزدیک نمیدانم.....میدانی چرا؟

خیلی خسته ام

پیشنهاد میکنم صبح که از خواب پا شدی واسه روزی که در پیش داری برنامه ریزی نکن٬چون وقتی شب خسته و کوفته سرت رو رو بالش میذاری و میبینی هیچکدوم از تیرهات به هدف نخورده .....میمیری از حماقتهای خودت و دیگران

یک تجربه جدید

در اولین روز کاری سال جدید،در حال کسب  تجربه جدیدی هستم.تجربه حضوری منفرد در یک گروه ۷ نفری از آقایان.....

اینکه هیچ دختری در کنارم نیست علیرغم بدیهای زیادش یه حسن هم داره...کمتر فک میزنم....

اما دلم بدجوری واسه بعضی ها تنگ میشه....هی روزگار....

انگار....

الان درست دوازده روزه که سال نو شده...یعنی طبیعتا نباید احساس شروع سال جدید وجود آدمو زیرو رو کنه....اما....

اما من حس عجیبی دارم...همیشه همینطور بودم....همیشه یه آخر تعطیلات عید که میرسیدیم اضظراب من شروع میشد

برای من سال وقتی شروع میشه که با شروع زندگی واقعیم همراه باشه٬نه با خوابیدن تا ظهر و مهمونی و شب بیداری و خوش گذرونی.

وقتی عملا پاتو میذاری تو عرصه کار و درس و زندگی٬اونوقت تازه  حیات پیدا میکنی و این شروع تازه و ناگهانی و پس از مدتها روزمرگی    بی فرازونشیب همیشه برای من هول انگیز بوده...

یعنی باید منتظر چه اتفاقاتی باشم؟آیا اوضاع همونطوری که پارسال بود به پیش میره؟

و البته با توجه به حوادثی که انتظار رخدادشونو دارم٬امسال واسه من سال عجیبی خواهد بود........توکل به خدا٬پیش میریم تا ببینیم سگ امسال واسه ما چه خوابی دیده............التماس دعا!

عصبانیت

امسال سال سگه....توی یه کتاب طالع بینی خوندم که متولدین سال سگ از دوست داشتنی ترین آدمها هستند....اونا وفادارن و خیلی علاقمند هستند که به همنوعانشون کمک کنند.....خب من یه سال سگی هستم...اما چیزی که من تو وجود خودم مطمئنم اینه که تحمل حرف احمقانه و پوچ رو ندارم و در این جور مواقع اون روحیه لطیف و خندان خودمو از دست میدم و بدجوری عصبانی میشم و به قول بعضیا سگی برخورد میکنم...

امروز هم از اون روزا بود و من علیرغم روحیه خوبی که داشتم در نهایت به شدت عصبانی شدم......

میدونی منظورم از این حرفا چیه؟من از این اخلاق خودم بدم میاد...چون خیلی از آدما با حرفا و حرکات ابلهانه مخصوص خودشون اصلا ارزش توجه ندارن....

خیلی از آدما رو هم اگه رهاشون کنی میبینی که خودشون متوجه عملشون میشن و نیازی به جوش آوردن نبوده....

و از همه مهمتر اینکه شاید تصمیم گیری ما در مورد موضوع اشتباه بوده باشه و اینجاست که پشیمونی سودی نداره....

خلاصه همین جا از خدای مهربون میخوام که این اول سالی مارو از شر عصبانیت زودهنگام دور نگه داره....آمین

میترسم

امروز یه کاری کردم......

امروز فهمیدم در مقابل آشنایان نمیشه همون کاری رو کرد که با غریبه ها کرد.....

ترسیده ام امروز

دیگه واسه فامیل آمپول نمیزنم.....