نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

کاش یه جایی بود که میشد داد زد...فریاد کشید....با صدای بلند گریه کرد....قهقهه زد....

مغزم دچار ادم ۸پلاس شده.....پرشده از  چراها واما ها و اگرها و ای کاشها و شایدهاو....

پرشده از حسرتها و پشیمانیها و افسوسها

دلم فراغت ذهن میخواد

دلم تنهایی میخواد

دلم ولو شدن رو کاناپه کنار پنجره و خیالبافی با تکه ابرهای تو آسمون رو میخواد

دلم بی خیالی میخواد....حقیقتا از زندگیم خسته شدم یک انهدونیای واقعی....دپرس نیستم اما هیچ لذت ژرفی تو زندگیم حس نمیکنم....همه خوشیهام شده مقطعی و سطحی...هیچ قلابی نیست که من با عشق بهش آویزون بشم و از تاب خوردنم لذت ببرم و فکر نکنم که کی دستم خسته میشه و من از قلابم میفتم

بعید نیست به همه چیز پشت پا بزنم...کاش میشد رفت یه جای دور.....

کاش یه جایی بود که میشد داد زد....گریه کرد....نفس کشید...و پشیمون نشد

نظرات 1 + ارسال نظر
man جمعه 7 تیر 1387 ساعت 06:00 ق.ظ

aanie azizam.man in neveshtehaye to ro mikhoonam aval kheyli negaran misham vali badesh ke yekam fekr mikonam yadam maid to ham mese khodami.harvaght delet migire inja minevisi ta sabok shi va motmaenam vaghti minevisi delet aroom mishe va omidvar misham ke too in lahzeh digeh delet gerfteh nist va dari mikhandi.ishalah ke khoda hame in daghdagheharo azat door kone va ba aramesho khoshhali az zendegit lezat bebari.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد