نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

بازهم همان قصه همیشگی

روز جهانی زن مبارک...بر همه زنان غیور ایران...باتوم به دستان....باتوم خوران....باتوم زنان مبارک....خیلی خیلی مبارک....وا غیرتا

بیصدا

یه مدته که لارنژیت گرفتم و مجبور به voice restهستم

این مدت خیلی چیزا دستم اومده...حالا که حرف زدن واسم سخت شده فهمیدم که جواب ندادن به خزعبلات یکی دیگه چقدر بهتره

یا تو سکوت نگاه کردن به صورت کسانی که دوستشون داری چقدر قشنگه 

یا به جای جواب دادن به سوالای یکی دیگه روی برگ سفید بنویسی و اون با چشاش تند تند دنبال حرفا رو بگیره

ولی دلم واسه صدای خودم تنگ شده

هی صبر کن

فراموش کردن یه رویا به سادگی ساخته شدنش نیست...صبر کن تا خودت فراموش بشی......

به کدامین مذهب است این دین؟

 

دارم از تعجب شاخ درمیارم....

یه دوستی دارم که یه نمه مسلمونیش لنگ میزنه و من در مقابل اون همیشه خیلی به شیعه بودن خودم افتخار میکردم اما انگار حالا باید سرمو بندازم پایین و بگم تو حق داری باید اهل حق بود نه اهل ۴ رکعت نمازو اینا

من یکی که خجالت میکشم

http://www.mizannews.com

 

و این منم

و این منم زنی تنها در پایان فصلی سرد

در انتهای بهت زمستانی درگیر غمی فزون...ترسی عمیق از آینده ای گنگ و در غبار

بهار در حال آمدن است لیکن من هنوز گرد زغال بهمن به رویم مانده

شرم باد از این جهل