نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نمیدونم چرا.اما بارها شاهد اون بودم که خوشیها٬شادیها و لبخندها عمر کوتاهی داشتند.شاید هم ما زیادی توقع داریم...شاید لحظات ناخوشی هستند تا ما قدر خوشیهارو بدونیم....اما خدایا گاهی تحمل این ناخوشیها خیلی سخته...خیلی خیلی سخت
نظرات 1 + ارسال نظر
ِغریبه آشنا یکشنبه 7 اسفند 1384 ساعت 06:35 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

گاهی وقتا دل اون قدر تنگ میشه که گریه هم کم می یاره .
یه سری به من بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد