نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

آیا میتوانم؟

نمیدانم میتوانم تحمل کنم این بیخبر بودن و بیخبر گذاشتن را؟

روزهایی بی او و بی هیچ اثری از او...

لحظاتی بی حضور دوست داشتنی او...

تنها رفتن...تنها ماندن...تنها با خود گریستن

ترسم از اینست که فقط من تنها باشم!!آرزوی تنها ماندن اگرچه شرم اور است اما میخواهم که باشد

نظرات 2 + ارسال نظر
خدای گونه ای در تبعید... پنج‌شنبه 20 بهمن 1384 ساعت 10:39 ب.ظ http://kaveer.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگی داری عزیز
لذت بردم

غریبه آشنا یکشنبه 7 اسفند 1384 ساعت 06:31 ب.ظ http://apotheosc.blogsky.com

تنها ترین ها همیشه بهترین ها هستن .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد