نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

دارم به یه مساله حاد فکر میکنم

به اینکه چگونه میتوانم بدون اینکه مایه شگفتی دیگران شوم طرز تلقی آنها را از خود تغییر دهم

فلسفه...آره این یه فلسفه عمیقه

من از اینکه تو خط کشی شخصیتی قبلی راه برم خسته شدم...نمیدونم چطوری این تصویر از من تو ذهنها جا گرفته اما واسم خسته کننده شده

نمیتونم از غم و غصه هام واسه کسی بگم...آخه هیچی کی باورش نمیشه...مگه آنی غم داره...مگه ممکنه آنی کم بیاره و خسته بشه...مگه میشه بترسه...مگه میشه جا بزنه...مگه میشه محکم نباشه...مگه ممکنه احساساتی بشه...مگه میشه واسه یه تلنگر توی قلبش اشک بریزه؟!ofcourse not

عادت کردم...شایدم عادتم دادند که شکایت نکنم و جلو برم...شایدم جوگیر سرشت استقلال طلب فروردین شدم , هی به خودم نهیب زدم که نباید .....

میدونم که شخصیت محکم داشتن چیزی نیست که آدم بابت داشتنش غرغر  کنه مشکل وقتیه که یه جایی لایه های پوست پیازی و شکننده وجودت دستکاری بشه و تو نتونی واسه هیچ شونه ای ۲ قطره اشک بریزی....سرتو بالا نگه داری و قطرات اشکیو که بی اجازه دارن پایین میاند٬سر بدی تو کانال نازو لاکریمال ...بعدشم بگی اه بازم آبریزش بینی..امان از این رینیت آلرژیک.....

پیوست:میخوام از این دندونپزشکه شکایت کنم....سرم داره منفجر میشه از درد....

پیوست ۲:رفت اصفهان که امتحان بده....دیشب که خداحافظی میکرد خیلی حالم گرفته بود...فقط واسه این که گیر نده که چت شده زودی تلفن رو قطع کردم....بدجوری میترسم....یعنی چی میشه؟

 

نظرات 2 + ارسال نظر
روشنک و وحید پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1385 ساعت 05:24 ب.ظ http://akharineshgheman.blogsky.com

باشد ,
قول می دهم ,
- بعد از بی قراری گریه ها برگردم
حوالی سبز تو
یک شاخه شعر بگذارم و بروم
نشان به آن نشان ,
که عشق ,
- هنوز هم دارد ,
نفس می کشد.


موفق باشین.

ساده شنبه 23 اردیبهشت 1385 ساعت 10:53 ق.ظ http://bluepen.blogsky.com

پس تو هم یک فروردینی هستی . چقدر ذوق کردم همزادم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد