نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نه راه پس نه راه پیش

حرفی زدم.....که شاید نباید ....شاید می باید.....

حق داره.....منم اگه جای اون بودم نمیتونستم تحمل کنم یه چیزی به این عجیبی و شاید مهمی ازم پنهون باشه ....اما آخه اینجا مال منه...الان اولین نوشته هامو خوندم....نوشته بودم اینجا جایی که جسمش٬روحش ٬خالقش٬مخلوقش منم...........پس چرا میخواد با این خدا سر خدایی کردنش لج کنه....چرا میخواد توی عرصه نمایش کوچک قدرت خلق من وارد بشه....

لعنت به دهانی که بیهوده باز شود.........نه چرا بیهوده باید میگفتم.....باید میدونست....

مخم قیقماژ میره.....

راستی دیروز عزیزی رو دیدم.....یه نمه با اون چه تصورشو میکردم فرق داشت....کلی هم فک زدمو وقتشو گرفتم.....ولی خوش گذشت...کاش به اونم خوش گذشته باشه

نظرات 1 + ارسال نظر
سایه دوشنبه 22 خرداد 1385 ساعت 09:39 ق.ظ http://ava-e-sharghi.blogsky.com

سلام...
با اجازت ما کینکت رو گذاشتیم.
راستی وب جدید ما هم بیا.
http://2rost-ya-ghalat.blogsky.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد