نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

نوشته های یک روح تنها

وقتی پا رو زمین گذاشتی٬تنهایی ات هم شروع شد.

فکر همه چیزو میکردم جز این.فکر میکردم ممکنه سر هر جیزی بهم بخوره جز این.ولی شد.

حتما صلاح نبود که بشه

اما دلم واسه اون همه خاطره که مجبوره تو سینه بمونه و صداشم درنیاد میسوزه....خیلی!

نظرات 1 + ارسال نظر
من یکشنبه 6 آبان 1386 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام...چرا دیگه نمی نویسی؟ دلم برای نوشته هات تنگ شده...آخرین نوشته ات هم رو پاک کن...از این حرفهای نا امیدانه نبینم دیگه بزنی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد